فهرست بستن

اعتقاد به وعده آمریکا

اعتقاد به وعده آمریکا

ادای احترام پس از مرگ کالین پاول در ماه گذشته – و مراسم یادبود او در روز جمعه در کلیسای جامع ملی واشنگتن – تا حد زیادی یک بخش مهم از میراث او را نادیده می گیرد: خدمات داوطلبانه او در دنیای غیرانتفاعی. این خدمات، همراه با تمجیدهای بسیار دیگری که او به خاطر رهبری خود در نقش‌های برجسته‌تر همچنان دریافت خواهد کرد، سزاوار قدردانی است. داوطلب شدن پاول به عنوان یک فرزند جوان از مهاجران جامائیکایی در شهر نیویورک آغاز شد و تا تأسیس اتحاد وعده آمریکا، جایی که او گسترش یافت. او به مدت سه سال به عنوان رئیس خدمت کرد و مدت‌ها پس از آن نیز در این کار حضور داشت. در حالی که دستاوردهای او به‌عنوان یک رهبر غیرانتفاعی ممکن است در مقایسه با سمت‌های دولتی و نظامی‌اش کوچک به نظر برسد – از جمله خدمت به عنوان اولین مشاور امنیت ملی سیاه پوست، رئیس ستاد مشترک ارتش، و وزیر امور خارجه – آنها چیزهای زیادی را در مورد اینکه پاول کیست و آنچه او معتقد بود بشردوستی می تواند برای کودکانی که مانند او در میان فقر و تبعیض بزرگ شده اند به دست آورد، فاش می کنند. پاول در دهه 1940 در جوامع چند قومیتی و چند نژادی بزرگ شد. برونکس جنوبی هیچ کس در همسایگی او پول زیادی نداشت، اما زندگی خانوادگی و اجتماعی رونق داشت. پاول می گفت که سرعت اینترنت با سرعت «خاله نت» – ارتباط بین اقوام که مراقب زندگی خیابانی بودند – ندارد. او کار داوطلبانه را با خدمت به عنوان یک "شابوس گوی" آغاز کرد، یک غیریهودی که چراغ ها را روشن می کرد و اجاق ها را برای یهودیان مؤمن در روز سبت روشن می کرد و در طول راه مقداری از زبان ییدیش را برمی داشت. درس هایی که در آن سال های اولیه آموخته شد، عموم او را آگاه کرد. خدمات و داوطلبانه – از جمله رویکرد او در برخورد با نژادپرستی در زندگی خود و در زندگی جوانانی که او مربی آنها بود. پاول در حالی که در دهه 1950 در کالج شهر نیویورک تحصیل می کرد به ROTC پیوست و به عنوان دانشجوی برتر فارغ التحصیل شد. او در ارتش معادل یک خانواده و جامعه دیگر را پیدا کرد و به سرعت در رتبه های بالاتر حرکت کرد. اما در طول راه، او با اولین طعم واقعی نژادپرستی خود مواجه شد که در کتاب خاطراتش در سال 1995، سفر آمریکایی من، آن را «نسبتاً جدید» توصیف کرد. آموزش ارتش اغلب در پایگاه‌هایی در جنوب انجام می‌شد، جایی که امکانات عمومی و فروشگاه‌ها هنوز جدا بودند، و حتی رانندگی به‌عنوان یک سیاه‌پوست می‌توانست خطرناک باشد. او نوشت که اولین پست فعال او در آلمان "نفس آزادی" برای سیاهپوستان GI مانند او بود زیرا محدودیت‌های کمتری وجود داشت و نژادپرستی کمتر فراگیر بود. او گاهی اوقات در ارتش با واقعیتی روبرو می شد که مجبور بود با آن زندگی کند. او نژادپرستی را به عنوان مشکلی تشخیص داد که ایالات متحده در نهایت باید با آن مقابله کند، اما مصمم بود که اجازه ندهد او را در این مدت کنترل کند. گاهی اوقات احساس می کردم که صدمه دیده ام. او در خاطرات خود نوشت: «من احساس عصبانیت کردم، اما بیشتر از همه، احساس چالش کردم.» نشست روسای جمهور این تجربیات او را به خوبی برای نقشی که در نهایت پس از بازنشستگی از ارتش در سال 1993 به عهده خواهد گرفت، آماده کرد. دو سال بعد. جورج رامنی، فرماندار سابق میشیگان، تشکیل اجلاس روسای جمهور را برای بسیج داوطلبان در سراسر ایالات متحده برای رسیدگی به "مشکلات حیاتی اجتماعی" که کودکان این کشور را به خطر می اندازد، پیشنهاد کرد. رامنی قبل از اینکه این ایده مطرح شود درگذشت، اما گروهی از مقامات تجاری و دولتی به سراغ پاول رفتند تا اجلاس را سازماندهی کنند. او که نگران امکان پذیر بودن چنین گردهمایی بود، ابتدا تردید کرد، اما پس از پرزیدنت کلینتون و رئیس جمهور سابق جورج اچ. بوش با حضور در آن موافقت کرد. اجلاس سه روزه در فیلادلفیا در 25 آوریل 1997 آغاز شد. علاوه بر روسای جمهور و افسران کابینه، 25 فرماندار، 92 شهردار، رهبران تجاری و افراد مشهور متعددی مانند اپرا وینفری و هزاران نفر در آن حضور داشتند. داوطلبان توجه گسترده رسانه ها و تعهدات هدایای شرکت های بزرگ را به خود جلب کرد. LensCrafters قول داده است که مراقبت های بینایی رایگان را به 1 میلیون نفر از افراد نیازمند ارائه دهد. تیمبرلند 5000 چکمه و 1 میلیون دلار به برنامه AmeriCorps اهدا کرد. و تایم وارنر متعهد شدند 1 میلیون ساعت آموزش سوادآموزی داشته باشند. برای تقویت شتاب اجلاس، پاول از راه اندازی وعده آمریکا – اتحاد برای جوانان خبر داد که هدف آن فراهم کردن منابعی مانند مربیگری، مراقبت های بهداشتی و فضاهای آموزشی ایمن برای 2 میلیون نفر بود. کودکان در معرض خطر تا سال 2000. برخی از ناظران شک داشتند. آن‌ها فکر می‌کردند که «تجمع ولتاژ بالا»، همانطور که روزنامه بالتیمور سان آن را نامیده است، واقعاً به منظور راه‌اندازی پیشنهاد پاول برای ریاست‌جمهوری است. برخی دیگر با اشاره به اینکه در ماه‌های بعد هیچ داوطلبی وجود نداشت، سوال کردند که یک رویداد تک شات چقدر می‌تواند به نتیجه برسد. از میان داوطلبان، ما هیچ سنبله وحشی برای یک سازمان خاص در هیچ منطقه خاصی ندیده‌ایم.» اما او همچنین از این اجلاس به دلیل جلب توجه ملی به داوطلبی تمجید کرد و آن را یک "موفقیت بی‌شرایط" در این زمینه خواند. گردهمایی‌های ایالتی و محلی پاول هرگز برای منصب انتخابی نامزد نشد، اما او در طول عمر خود برای پیشبرد اهداف اجلاس کمپینی کرد. در سه سال پس از اجلاس، او در 350 گردهمایی ایالتی و محلی به صورت حضوری یا مجازی شرکت کرد. پس از خدمت به عنوان وزیر امور خارجه، او تلاش های خود را از طرف سازمان از سر گرفت و با همسرش، آلما، که جانشین او به عنوان رئیس شده بود، به جلسات متعدد از طرف وعده آمریکا سفر کرد و تلاش هایی را برای بهبود نرخ فارغ التحصیلی از دبیرستان آغاز کرد. اندازه‌گیری تأثیر آن کار دشوار است، اما شایان ذکر است که نرخ فارغ‌التحصیلی در سال‌های پس از آغاز تلاش‌های وعده آمریکا به طور پیوسته افزایش یافته است – از 71 درصد در سال 2001 به نزدیک به 86 درصد در سال 2019. پاول خود را درگیر یک موضوع شخصی کرد. سطح نیز. او از طریق گروه کلیسای خود و در سال‌های اخیر به صورت مجازی به دانشجویان جوان رنگین‌پوست راهنمایی می‌کرد. او خانه‌اش را برای درس‌هایی در استخرش برای کسانی که نمی‌دانستند باز کرد. و از همان ابتدا، او اصرار داشت که هیئت وعده آمریکا شامل جوانان باشد و مرتباً با خبرنگاران جوان مصاحبه می کرد. پس از تبدیل شدن از یک فرزند خیابانی مهاجران در شهر نیویورک به یک رهبر شناخته شده در سراسر جهان، هرگز فراموش نکرد که چقدر موفقیت های خود در زندگی مرهون خاله ها و سربازان دیگر، خانواده ها، همسایگان، معلمان و مربیان بود. این تجربیات تعهد او را به ارائه همان نوع حمایت از جوانانی که اغلب فاقد آن بودند، تقویت کرد. علیرغم نژادپرستی که او با آن مواجه شد، کار داوطلبانه پاول همچنین روشی بود برای ابراز قدردانی از فرصت‌هایی که کشور به او ارائه کرد. به همین دلیل او سازمان خود را وعده آمریکا نامید. در دوران بدبینانه‌تر و تفرقه‌انگیز امروزی، چنین میهن‌پرستی دشوار است. اما زندگی کالین پاول به ما یادآوری می کند که چرا اینقدر مهم است.