فهرست بستن

نظر | چگونه زمان تا رویا را آزاد کردم

نظر | چگونه زمان تا رویا را آزاد کردم

این لحظات همیشه آرام نیستند. در لحظات کوچک و خالی، ممکن است احساس قدردانی یا لذت کنم، اما به همان اندازه، یک مکالمه آزاردهنده را به یاد می‌آورم یا متوجه می‌شوم که احساس خستگی یا تنهایی می‌کنم. اما این هم بخشی از موهبت های همین لحظات کوچک است. اگر آن چند دقیقه را با حواس پرتی پر کنیم، در مقادیر اندک خود را بی حس می کنیم و از زندگی درونی خود جدا می شویم. آنها به قشر جلوی مغز ما استراحت لازم را می دهند. و آنها همچنین از نظر معنوی برای من معنی داشته اند. کاردینال رابرت سارا نوشت: "تمام زندگی عیسی در سکوت و رمز و راز پیچیده شده است." "اگر انسان می خواهد از مسیح تقلید کند، کافی است سکوت های او را رعایت کند." سکوت، همانطور که در این خبرنامه نوشته ام، یک تمرین معنوی ضروری است. اما من اغلب زندگی با تمرین سکوت را مانند زندگی با امتداد طولانی سکوت، رشته‌هایی از نظم و انضباط رهبانی و تنهایی، انبوهی از تفکر بی‌وقفه تصور می‌کنم. برای من، این نوع زندگی کاملاً دور از دسترس است و تا آینده قابل پیش بینی نیز همین گونه خواهد ماند. من می‌توانم درگیر فکر همه یا هیچ باشم، که در آن اگر نتوانم صومعه را داشته باشم، در نهایت از تعطیلات ناهار خود برای کمین کردن در دعواهای سیاسی آنلاین یا تماشای ویدیوهای زیبای حیوانات استفاده می‌کنم. اما لحظات کوچک را خالی و سکوت می‌کنم. و به نوعی بی فایده است طعم کوچکی از زندگی «پیچیده شده در سکوت و رمز و راز». نگهبانی از سکوت های کوچک در گوشه و کنار روزم به طرز ماهرانه ای مغزم را دوباره سیم کشی می کند و به من می آموزد که اجازه دهم زمان و افکارم برای یک دقیقه دراز بکشند، کمی بی حوصله و کمی خالی باشم. دوست من تیموتی یک موسیقیدان تحصیل کرده است. او یک ویولن است. از او در مورد کارکرد وقفه های کوچک در موسیقی – استراحت ها – پرسیدم. او گفت که موسیقی مانند یک موجود زنده نیاز به نفس کشیدن دارد و همین وقفه های کوچک، هر چند به ظاهر کوتاه و بی اهمیت، چیزی است که به یک قطعه موسیقی اجازه می دهد زندگی کند و پرواز کند. او به من گفت که اگر هر قطعه موسیقی را پر کنید، گوش دادن به آن طاقت‌فرسا خواهد بود و در نهایت به «توده‌ای تمایز نیافته» تبدیل می‌شود که واقعاً نمی‌توانیم آن را قبول کنیم، به آن توجه کنیم یا از آن لذت ببریم. استراحت در موسیقی، حتی کوتاه، باعث ایجاد ریتم، تنوع و روایت می شود. او گفت که آنها به راهنمایی و تغییر مسیر یک آهنگ کمک می کنند. اما او گفت که باید یاد بگیرید "بقیه ها را بنوازید". به نظر آسان است. این کار به مهارت فنی نیاز ندارد، مانند بازی با ترازو یا آرپژ. اما برای ساختن موسیقی خوب، باید یاد بگیری که به وقفه های کوچک آن احترام بگذاری. به همین ترتیب، روزهای ما که پر از کار و تفکر، بحث و جدل و یادگیری، ناامیدی و سردرگمی، تلاش و خلق است، باید لحظاتی داشته باشد که هیچ اتفاق خاصی نمی افتد. من آن لحظات را با صداهای بلند، خنده دار، عصبانی و جالب آنلاین پر کردم. اما خالی ماندن این لحظات کوچک چیزی است که بین نویز و موسیقی تفاوت ایجاد می کند.